وظایف شناسایی جنسیتی را بررسی کنید و به انواع مختلفی از چهرهها نگاه کنید . تفاوت میان این دو جمعیت را نشان دهید . توانایی آنها برای پاسخ دادن انعطافپذیر به تغییر اطلاعات تفاوت بین حالات شدید عصبی و کودکان دو قطبی و توانایی متوقفکردن پاسخ موتور در هنگام ارایه سیگنال , ویژگیهای متفاوتی دارد و مدار متفاوتی بین این جمعیت دارد . پس فقط بگویم که we'd تغییرات فیزیولوژیکی را مشاهده کردهاست . تغییرات در تاریخ طولی و تغییرات در , اگر شما در تاریخ خانواده بین این دو اختلالات مختلف قرار داشته باشید . بنابراین , برخی از مفاهیم تشخیصی و درمانی که از این تفاوتها ناشی میشوند را دفع میکند . یکی از آنها همانطور که گفتم این است که دادهها نشان میدهند که این کودکان خشمگین مزمن واقعا با اختلال دوقطبی و نتیجه آنها , سابقه خانوادگی , و در مکانیسمهای مغز خود تفاوت دارند . DSM - 5 هنگامی که ساخته شد . این کمیته برای DSM - 5 , این را تشخیص داد و نگران نبود آن خانه تشخیصی بود و به همین دلیل این ساختار آشفتگی disruptive را ایجاد کرد که هم اکنون در DSM - 5 است , اینها معیارهای هستند . و خواهید دید که آنها چقدر نسبت به معیارهای ما برای شرایط بد خلق و خوی ما مشابه هستند . طغیانهای شدید مکرر که با رشد individual's سازگار نیستند . آنها به طور متوسط سه بار در هفته یا بیشتر اتفاق میافتند . کیفیت زود رنجی بیشتر در اغلب روز در حال حاضر است . It's به مدت 12 ماه , حداقل در یک سری تنظیمات حضور دارند . آنها گفتند که قبل از 6 سال آنها معیارهای طرد شده را از قبیل اختلالات طیف اوتیسم , اختلال استرس پس از حادثه و دیگران داشتند . به این ترتیب می توان گفت که این D.M.D.D. سازنده , دقیقا مانند S.M.D. , شبیه هم هستند , اما یکسان نیستند . هر دوی آنها زود عصبانی میشوند . هر دوی آنها سن و سال اول را دارند . هر دوی آنها آسیبهای جدی را پیشنهاد میکنند . اما D.M. D.D. زودتر از ما نیاز به شرایط اولیه دارد . D.M.D.D. به نشانههای فوق برانگیختگی که در لیست ما ذکر شدهاست , نیاز ندارد . و اگر شما یک اختلال مخالفت oppositional و D.M.D.D. That's داشته باشید , در صورتی که ما این کار را انجام میدادیم , گفتیم که شما ممکن است اختلال defiant مخالف و حالت روحی شدید داشته باشید . بنابراین the برای درمان این است که اگر این اختلال دوقطبی نباشد و من امیدوارم که به شما برخی فکر کردهام که نباید همان اختلال دوقطبی باشد . سپس این امکان را برای درمان آن به طور متفاوت از روشی که یک اختلال دو قطبی را درمان میکند , باز میکند . یک , شاید یک حالت روحی شدید , بیشتر شبیه به A.D.H.D. با اضطراب و یا افسردگی با افسردگی باشد و اگر چنین باشد , چه کسی تشویق خواهد شد که این کار را انجام دهد , این کار برای درمان what's در آنجا خواهد بود . این استفاده از stimulants مانند XXX ( 48 : 14 ) چیزی به نام Ritalin یا XXX ( 48 : 15 ) یا dextroamphetamine ( 48 : 21 ) , برای درمان the استفاده میشود . Dsymptoms و سپس برای درمان افسردگی یا افسردگی به درمان اضافه کنید . از این قبیل , داروهایی مثل بازدارندههای بازجذب seretonin یا رفتار شناختی , یا ترکیبی از این داروها برای درمان این نشانهها . اما شما میتوانید در مورد استفاده از یک S.S.R.I فکر کنید . و یک محرک برای درمان چیزی مانند اختلال دوقطبی , برای مثال . بنابراین ما چیزهای زیادی در مورد درمان آن میدانیم و در حقیقت ما با شدت در این زمینه کار کردهایم . ما مطالعهای بر روی کربنات lithium در کودکان با حالت روحی شدید انجام دادیم و دریافتیم که این کار از دارونما استفاده نکرده است . اما ما کشف کردیم که در واحد بستری , مداخلات محیطی ما میتواند بسیار قدرتمند و واقعا تاثیرگذار باشد , در تاثیر روی کودکان و شروع به تفکر بیشتر در مورد آن چه مولفه مداخلات محیطی است که بسیار قدرتمند و مفید هستند .
و چیزی که ما کشف کردیم این است که میزان اختلال دوقطبی در میان کسانی که حالت روحی شدیدی دارند, مشابه شیوع کلی اختلال دو قطبی است . ریسک آنها برای ایجاد اختلال دو قطبی بزرگتر از هر کسی در جمعیت عمومی به نظر نمیرسید . پس اگر شما از اختلال دو قطبی بعدی آگاه باشید , این یک forerunner است . بنابراین ما از این موضوع دور شدیم که کودکان مبتلا به اختلالات روحی شدید , به اختلال دوقطبی تبدیل میشوند . آنها در مطالعه کوههای Smoky به تحصیل میپردازند و مطالعات خود را در ادامه تحصیل انجام میدهند . آنها در مطالعات دیگری haven't و این حالت روحی شدید , مقدمهای برای اختلال دوقطبی است . پس در مورد این مشکل اختلالات رفتاری چیزی که یاد گرفتیم , آنهایی که با آنها آشنا شدهایم . به نظر میرسد که اختلال رفتاری و defiant oppositional اختلال رفتاری یا اختلال اختلال نامیده میشود . It's نه تنها در مورد رفتار , بلکه در مورد احساسات خود و وضعیت آنها صحبت میکند و این سوال را مطرح میکند که آیا درمان این مشکلات روانی میتواند در کمک به این افراد مهم باشد و ممکن است برای نتیجه کلی آنها مهم باشد . بنابراین فقط برای اینکه بگوییم وضعیت بد خلقی بسیار رایج است , حدود 3 % از جمعیت که افسردگی را پیشبینی میکند و عصبانیت شدید و شدید به اندازه کافی برای تشخیص یک اپیزود manic کافی است . واقعا برای تشخیص یک اپیزود manic , شما به علائم دیگری نیاز دارید . آنچه در مورد تاریخچه خانوادگی یاد گرفتیم , دکتر Broadman در سال 2007 مطالعهای را منتشر کرد که در آن ما یک فرصت منحصر به فرد داشتیم . ما میتوانیم والدین دو قطبی را به موسسه ملی بهداشت بیاوریم و آنها را در یک مصاحبه روانی بسیار دقیق قرار دهیم و تشخیص بدهیم که آن والدین به والدین افراد مبتلا هستند که روحیه constructive دارند . The که این مصاحبهها را انجام میدهند , همانند تشخیص child's کور بودند , بنابراین آنها میدانستند که آیا این کسی بود که والد یک فرزند دو قطبی یا پدر یک کودک با حالت روحی شدید بود . چیزی که ما دیدیم این بود که نرخ اختلال دوقطبی یازده برابر بیشتر از اختلال دوقطبی در والدین کودکان دو قطبی در مقایسه با والدین شرایط سخت و جدی کودکان وجود دارد . این یک تفاوت بسیار بزرگ است . و میزان والدین کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی در حدود یک سوم بود . و میزان اختلال دوقطبی در والدین کودکان با حالت روحی شدید در حدود 3 درصد , یعنی شیوع کلی جمعیت بود . What's شگفتانگیز این است که اختلال دوقطبی تنها تشخیصی بود که این تفاوت فاحش را نشان داد . اختلالات اضطراب , اختلالات سو مصرف مواد , و دیگر اختلالات خلقی , بین والدین کودکان با اختلال دوقطبی و والدین کودکان با اختلالات خلقی شدید تفاوت نداشتند . و همانطور که گفتم , میزان اختلال دوقطبی در والدین روانی شدید , تقریبا مشابه شیوع کلی جمعیت است . پس اگر به ویژگیهای فیزیولوژیکی و فیزیولوژیکی که مشتاق درک آن هستیم حرکت کنیم . ما از این تکنیک تصویرسازی تشدید مغناطیسی استفاده میکنیم که هم دارای ظرفیتهای کارکردی و هم ساختاری است . و این یک تصویر انیمیشن دوستداشتنی است که توسط یکی از شرکت کنندگان 10 ساله ما در مورد تجربه او در اسکنر کشیده شدهاست . و در حالی که او را در اسکنر M.R.I. رها میکنیم , میتوانیم از آنها سوال کنیم یا از آنها بخواهید که کارهایی را انجام دهند که در آنها ممکن است اطلاعات احساسی باشند , مثلا نگاه کردن به این چهره و پرسیدن از آنها در مورد ویژگیهای فیزیکی که فقط توجه آنها را به صورت خود جلب میکند , مثلا اینکه این بینی person's چقدر پهن است ? و چیزی که ما از طریق این نوع مطالعات پیدا کردیم این است که تفاوتهای قابلتوجهی در مدارات مغز بین افراد با حالت روحی شدید و اختلال دو قطبی وجود دارد . این نوعی از برخی از چیزهایی است که ما کشف کردهایم .
این موضوع در حال حاضر بر روی این جمعیت مسری بسیار جالب منتشر شدهاست . این 1400 کودک را در سن 9 سالگی ارزیابی کردند و آنها در سن 11 , 13 , 18 سالگی و سپس در سن 27 سالگی دیده شدند . با نرخ بسیار بالایی از نگهداری آنها در این مطالعه در طول زمان . این کودکان به این دلیل جمع شدهبودند که عضو یک سازمان نگهداری بهداشتی بودند . آنها برای immunizations , چک آپ های کودکان میآمدند , آنها به این دلیل که دچار مشکلات روانی بودند , ظاهر شدند . مصاحبهها برای مطالعات کوهستان Great کدگذاری شده و راه بسیار مفیدی برای ما براساس نشانهها و نه تنها diagnoses تشخیص داده شد . بنابراین ما میتوانیم بفهمیم که بسیاری از کودکان مبتلا به بیخوابی هستند , چه تعداد از کودکان طوری عمل کردند که انگار توسط یک موتور محرک شده بودند, اینکه چه تعداد از کودکان از لذت بردن از چیزها محروم بودند . این به کسی اجازه میدهد که به عقب برگردد و خوب نگاه کند اگر تشخیص حالت روحی شدید ما در زمانی وجود داشته باشد که این تشخیصها ساخته شدهباشند , چه شکلی خواهند داشت . و بنابراین می توان گفت که شایعترین تشخیص رسمی که با این پیشکار از اختلالات روحی شدید و یا اختلالات اضطراب رخ میدهد و اختلالات اختلال نامیده میشوند . بینظمی جسورانه و defiant . اختلال کمتوجهی بیشفعالی و اختلال رفتار . این به خصوص شگفتانگیز نیست . وقتی در مورد این سطوح بالا از عصبانیت فکر میکنیم . اما برای ما تعجبآور بود که یک سوم از این کودکان هیچ محور رسمی برای تشخیص ندارند. این بدان معنی است که آنها ممکن است یک نشانه کوتاه داشته باشند یا ممکن است تمام نشانهها را برای مدت زمانی طولانی داشته باشند که هر گونه تشخیص DSM را دریافت کنند و اگر شما , خانه تشخیصی برای آنها در دفترچه راهنمای D.S.M. در آن زمان داشته باشید . و این کار ارائه خدمات و توجیه خدمات برای آن کودکان را بسیار دشوار میکند . همچنین مشاهده کردیم که شیوع افسردگی شدید در این نمونه حدود 3 درصد است . که عدد کوچکی نیست . اما it's همه کس نیستند . و بنابراین این مساله نشان میدهد که این واقعا یک مشکل بزرگ است و نه یک دلیل , اگر شما دو چشم و یک بینی دارید , خواهید توانست . بنابراین بر این اساس ما میتوانیم به دادههای خروجی نگاه کنیم , چیزی که از این افراد شد . و در مطالعهای که دکتر Broadman در سن 18 سالگی منتشر کرد , چیزی که ما کشف کردیم این است که افرادی که این شاخص روحیه شدید را در ساعت 9 یا 11 دارند , به خوبی پیشبینی کردند که آنها تا سن 18 سالگی افسردگی عمدهای دارند . و در حقیقت , اگر یک کودک در سن 18 سالگی افسردگی داشته باشد , ساختار حالت روحی سخت تری از داشتن افسردگی اساسی در سن 18 سالگی بهتر بود . بنابراین می توان گفت که SMD پیشبینیکننده قوی تری بود , افسردگی عمدهای در سن 18 سالگی نسبت به افسردگی در سن 18 یا 11 سالگی برای افسردگی در سن 18 سالگی بود . دیگری این است که هیچ کدام از این موارد اختلال دو قطبی را در مطالعه Smoky بزرگ تا سن 18 سالگی توسعه نمیدهند . و بعد . دکتر کوپلند دادههای مربوط به افراد را در سن 27 سالگی منتشر کرد و به ساختار of در 5 سالگی نگاه کرد و متوجه شد که اختلالات افسردگی و اضطراب در 27 ساله توسط D.M.D.D. پیشبینی شدهبود و آنها در این مطالعه پیدا شدند . که میزان بسیار بالایی از تشخیص بیماریها در این جمعیت وجود دارد و این که آنها نتیجه عملکردی بسیار ضعیفی دارند . این شغلی است , زناشویی , عملکرد اجتماعی , بازدید از اتاقهای اورژانس تا حد زیادی افزایشیافته است . در این جمعیت D.M.D.D. تا سن 27 سالگی . و در مطالعات خودمان در اینجا , جایی که شروع به جمعآوری افراد کردیم, افراد مبتلا به اختلال polar قطبی و آنهایی که این حالت سازنده را داشتند, داشتیم . و ما میتوانیم آنها را در یک دوره زمانی دنبال کنیم و بنابراین dearest XXX ( 39 : 37 ) این مقاله را در سال 2010 منتشر کرد, که به دنبال پیگیری 28 ماه است . و چیزی که ما پیدا کردیم این است که نرخ داشتن یک hypomanic یا یک اپیزود در این دو جمعیت بسیار متفاوت است . در بین افرادی که اختلال دو قطبی کلاسیک دارند, حدود 63 درصد در این دوره 28 ماه یک اپیزود hypomanic یا دیوانهوار داشتهاند . در حالی که آنهایی که حالت روحی شدیدی دارند, حدود 3 درصد دارای یک اپیزود hypomanic یا دیوانهوار بودهاند . این یک تفاوت بسیار بزرگ است .
بنابراین معیارهای تشخیصی که ما در کنسرت با دیگران از سراسر کشور ایجاد کردیم , عصبانیت , ناراحتی , یا عصبانیت بودند و در اینجا شما این عبارت را میبینید , اغلب روز را در حال حاضر میبینیم و همچنین میخواهیم که این حالت برای اطرافیان کودک آشکار باشد و بنابراین چیزی که گفتیم این است که باید در بیش از یک تنظیم حضور داشته باشد . ما امیدواریم که در حال مطالعه کودکانی باشیم که به طور انحصاری در خانه مشکلاتی دارند که ممکن است با والدین در ارتباط باشند . ما میخواستیم آن را در مدرسه و با گروه همسالان خود نشان دهیم . ما گفتیم که آنها باید نشانههای بیش از حد برانگیختگی داشته باشند, حداقل سه مورد از این شش نفر و شما تشخیص خواهید داد که اینها دقیقا شبیه آن نشانههای سرخی هستند که قبلا مطرح کرده بودم . بنابراین چیزهایی مثل بیخوابی , اضطراب , اضطراب , افکار مسابقه و غیره , و همچنین گفتیم که آنها باید این طغیانهای انفجاری را داشته باشند, چیزی که ما به واکنشپذیری اضافی میگوییم و میخواهیم این پدیده نادر یا غیرمعمول باشد . ما میخواستیم این چیزی باشد که به طور منظم در چشمانداز این زندگیها وجود داشت . و بنابراین ما گفتیم که آنها باید حداقل سهتا از این outbursts را در هفته داشته باشند . ما همچنین گفتیم که باید مزمن بوده و به همین دلیل ما حداقل برای 12 ماه آخر را به روش پیوسته تعریف کردیم . به این ترتیب , افرادی که ممکن است به یک منطقه جدید نقلمکان کرده باشند و دچار مشکل شدهاند , ممکن است برای چند ماه اول مشکلی داشته باشند , اما افرادی که در طول تابستان این مشکلات را دارند , در طول تعطیلات مدرسه , و در طول سال تحصیلی . این یک ویژگی معمول برای آنها در طول یک دوره زمانی طولانی بود . و آخرین بخاطر ملاحظات توسعهای که ما در مورد آن صحبت کردیم , میدانستیم که کودکانی که این تشخیص دو قطبی اصلاحشده را دریافت میکنند , معمولا جوان هستند و بنابراین میخواهیم قبل از رسیدن به سن بلوغ , ما میخواهیم انواع درگیریهایی که در خانه با نوجوانان و والدین آنها بوجود میآید , بخشی از این تشخیص باشند . و ما همچنین میخواهیم این کار برای بچههای بسیار کوچک باشد . هر دو نفر از افراد یا افراد وحشتناک در toddlerhood که در حال کشمکش بودند . همچنین دلایل علمی , چیزهایی مربوط به مطالعات ما از مغز داشتیم . جایی که میخواستیم کودکانی داشته باشیم که کمی بزرگتر باشند . و بنابراین ما محدوده سنی 7 تا 17 را برای معیارهای خود در نظر گرفتیم . پس این شبیه به یک نمونه از بچههای دیگر است که در اتاق کار ما بودهاند . یک پسر 10 ساله همیشه توسط مادرش به عنوان عصبانی توصیف میشود و دائما در حال بحث است. There's به ملک پرخاش میکند , سوراخهایی در دیوار دیوار دیوار وجود دارد . درها شکسته شدهاند . پلیس سه بار در سال گذشته به خانه فراخوانده شدهاست تا او را تحت کنترل داشته باشد. و من میتوانم کمی در مورد نحوه مشارکت پلیس بگویم , اگر مردم کنجکاو باشند . اما او به طور مرتب کتک میخورد و با والدین خود بازی میکند , he's با همسالان خود , و همانطور که تصور میکنید , براساس این موضوع چند تا از دوستان دارد . اغلب در مدرسه با دوستانش میجنگد . او با دوزهای بالای یک محرک وارد شد و دو مورد از آنچه که ما اکنون به آن داروهای ضد روانپریشی غیر عادی اشاره میکنیم , مواد مخدر است که ممکن است با نامهایی همچون Abilify , Risperdal , یا Seroquel و he's نیز بر روی یک داروی alpha ( 51 : 51 ) و چیزی به نام Intuniv که قرار بود در خواب به او کمک کند . اولین تماس روانی او در سن سهسالگی بود . او همچنین یک هفته , سه هفته بستری بود , زمانی که نهساله بود و he's نه دارو مختلف در زندگی خود داشت . به این ترتیب , مانند یک بیمار روانی مزمن . و هنگامی که به نزد ما آمد , تشخیص او اختلال دوقطبی , اختلال اضطراب , اختلال اضطراب , و اختلال روحی بود که قطعا حالت روحی او بسیار مشهود بود . بنابراین هنگامی که شما دادههای طولی را در مورد افراد با این نوع مشکل به دست میآورید , برخی چیزهای بسیار جالب پدیدار میشوند . ملیسا Broadman و گروه ما و یک فرد در گروه در گروه دوک در جایی که مطالعات کوههای Smoky انجام شد .
خوب , این میتواند به عنوان بخشی از اختلال دو قطبی تلقی شود , اگر شما بخواهید آن را در نظر بگیرید . و هنگامی که در کودکان مبتلا به اختلال کمتوجهی بیشفعالی دچار مشکل شد , این مطالعه جالب در مورد 240 کودک با A.D.H.D. نشان داد که در حدود 74 درصد , 73 درصد از شرکت کنندگان در حدود یک سوم از آنها دچار مشکلات خفیف بودند . حدود 45 درصد از مشکلات جدی برای خوابیدن , خوابیدن یا بیدار شدن بیش از حد , متوسط برخوردار بودند . و این کار اساس کار آنها بود . و بنابراین ما میتوانیم بگوییم که کودکان مبتلا به A.D.H.D. مشکلاتی با خواب دارند . و اگر شما در این خط بمانید , این DSM - 4 تغییر یافته برای شیدایی و اگر شما به عصبانیت و عصبانیت اضافه کنید , میتوانید نام جدیدی به آن بدهید . بنابراین اگر با این نشانهها به رنگ قرمز شروع کنیم که در افراد با A.D.H.D. به عنوان روش معمول خود عمل میکنند , و ما هر گونه نیاز را از قسمت خارجی حذف میکنیم . و بعد به عنوان قدم دوم , این کودکان را با کودکان معمولی مقایسه میکنیم , نه به خودشان . و اگر شما شروع به حرف زدن کنید , اگر یک نفر سخنرانی را تحت فشار قرار داده و سخنرانی را بیشتر از یک کودک معمولی تحت فشار قرار دهد , این سخنرانی فشار بیشتری برای این کودک دارد تا این که آنها معمولا صاحب آن هستند. اگر شما شروع به مقایسه با کودکان معمولی کنید, نه خودشان , و به یک چیز دیگر اضافه میکنید که این مفهوم زود رنجی است که ممکن است بیش از یک هفته طول بکشد , شما میتوانید افرادی را که دچار اختلال دو قطبی شدهاند, مجددا برچسب بزنید . اگر تشخیص اختلال دو قطبی داشته باشید , تغییر کردهاست . و بنابراین ما فکر میکنیم که این میتواند بخشی از افزایش قابلتوجه در تشخیص در طول این مدتزمان کوتاه باشد . و الن Leibenluft در اینجا واقعا میخواستهاست به طور علمی در مورد این مشکل فکر کند و ایده حالت روحی شدید را مطرح کند که در حال حاضر راه خود را در DSM - 5 به عنوان پدیده جدید اختلال ذهنی درهم گسیخته کشف کردهاست . پس من فکر کردم که باید کمی درباره آن صحبت کنیم . ایده بسیار هوشمند این بود که ما باید از داده برای حل این سوال در مورد این که آیا این تعریف وسیعتر از بدخلقی مزمن با علائم اختلال دوقطبی , مشابه تعریف کلاسیک اختلال دو قطبی است , برای جمعآوری افراد و جمعآوری دادهها که به پاسخ به این پرسش کمک میکنند , استفاده کنیم . و به این ترتیب آنچه را که میخواست انجام دهد , برای افرادی که با اختلال دو قطبی کلاسیک آشنا شده بودند , به ارمغان آورد . این یک اپیزود مدت از hypomania با سرخوشی یا شیدایی با خوشحالی است . و سپس برای مقایسه آنها با کودکان با چیزی که گفته میشود , حالت روحی شدید و شدید مزمن با آنها مقایسه میشود. A.D.H. د . مثل نشانهها . همان طور که در اسلاید قبلی به رنگ قرمز نشان دادم . و اینکه این باید واقعا به این افراد صدمه برساند . بنابراین اولین چالش ایجاد معیارهایی برای این شرایط حاد مزمن و بعد استفاده از داده برای پاسخ به سوال خاص این پدیده از حالت روحی شدید شبیه اختلال دو قطبی است ? چه نوع دادهای برای پاسخ به این سوال جمع خواهد شد ? خوب , اطلاعات درباره اینکه چه چیزی از چنین افرادی میشود , آیا آنها یک دوره طولی مشابه دارند , چه تاریخچه خانوادگی آنها مشابه باشد . به این دلیل که اگر شرایط مشابهی داشته باشند, انواع تشخیص و خانوادههایشان باید یکسان باشند و بدیهی است که سکه کشور باید به مسیر of نگاه کند تا به عملکرد مغز نگاه کند تا ببیند آیا شباهتهایی در عملکرد مغز وجود دارد یا خیر. و من میخواهم همه شما را به یاد بیاورم که معیارهایی که ما با آنها آمدهایم , واقعا برای پاسخ دادن به این پرسش خاص ایجاد شدهاست . هیچ طرحی برای ایجاد یک تشخیص جدید وجود نداشت , ما فقط میخواستیم بدانیم که آیا این پدیده زود رنجی مزمن شبیه به mania است یا نه.
او شبها از این اتاق بیرون میرود و به محله میرود , چون تصور میکند که او در محلهای قرار دارد که برای دزدها و افرادی که ممکن است دزد باشند , به دنبال آدمهای بد بگردد و در طی این هفته خیلی از شب بیرون است . به دنبال افرادی میگردم که بدون اطلاع والدین او هستند . و همچنین توضیح میدهد که دچار توهم شنوایی است , این نوع توصیف عجیب از صداهایی که از گذشته درباره او صحبت میکند . پس با آن به عنوان درک این که چه شکلی به نظر میرسد , میخواهم کمی در مورد این بحث درباره اختلال دو قطبی کودکان , همانطور که برای کودکان به کار میرود , بگویم . و آنچه که در اینجا میبینیم تاریخی است که از پایگاهدادههای ملی بسیار بزرگ بیمه جمعآوری شدهاست . و فقط برای اینکه شما را در یک دوره دهساله قرار دهید . و در اینجا در محور y ما درصد مراجعه سرپایی را داریم که به تشخیص اختلال دو قطبی نسبت داده میشوند . از این صدها هزار بیمه در طول این دوره و آنچه که در اینجا به رنگ آبی نشانداده شدهاست , میزان افزایش دیدارهای سرپایی نسبت به اختلال دو قطبی در بزرگسالان است . و آنچه که شما میتوانید ببینید این است که با افزایش تعداد مراجعات به بیماران سرپایی که به اختلال دو قطبی نسبت داده میشوند , تقریبا ً یک درصد افزایش داشتهاست . اما در اینجا به رنگ قرمز برای افرادی که جوانتر و کوچکتر هستند وجود دارد و آنچه که در اینجا میبینید یک % % افزایش در میزان دیدارهای سرپایی است که به اختلال دو قطبی نسبت داده میشود . این یک افزایش بسیار قابلتوجه در طول یک دوره بسیار کوتاه است و باعث شدهاست که تعدادی از ما سر خود را پاک کنیم و بگوییم " خوب , ما در اینجا چه فکر میکنیم ? " و این تنها در ویزیت سرپایی نبود , بلکه در مطالعات بیمارستانی , این مقاله از جو رایدر و روز ( dave ? کارلسون تولید کرد و آنچه آنها یافتند این است که برای بازدید بستری تقریبا ً در همان دوره یک درصد افزایش در تشخیصهای بالینی به اختلال دو قطبی نسبت داده شد و در این دوره برای نوجوانان حدود یک درصد افزایش نشان داد . بار دیگر بسیار افزایش مییابد . بنابراین بحث به این دلیل مطرح میشود که ما میدانیم که در حقیقت , در حقیقت , افرادی وجود دارند که در طی این دوره از زمان , رهبران در حوزه ما و دیگران برای اصلاح این که چگونه معیارهای dsm - ir به کودکان و رهبران اعمال شدهاند , دعوت شدهاند . اینکه شما میتوانید از این اصطلاح اختلال دو قطبی برای شرایطی که مزمن بودند , استفاده کنید , به ویژه آنهایی که رویدادی نبودند , علایم اختلال دو قطبی یا یک اپیزود جنون را داشتند , اما نه به شیوهای اتفاقی . حال , مدل dsm - ۱ آمدهاست و ما میدانیم که انجام این اصلاح درست نیست . اما بسیار شایع است که یکی از متخصصان بالینی را پیدا میکند که هنوز به اختلال دو قطبی فکر میکنند چرا که این شرایط مزمن و تغییر در این به کندی پیش میآید . dsm - dsm بسیار واضح است که اختلال دو قطبی با قسمتهای مشخصی مشخص میشود . اما هنوز افرادی وجود دارند که تصور میکنند بیماری مزمن باشد . و بنابراین فقط برای انجام یک آزمایش ذهنی , اگر شما این معیار اپیزود را حذف کنید و به بیماری مزمن نگاه کنید , میتوانیم ببینیم چه اتفاقی ممکن است روی دهد , اگر کودکی را که دچار اختلال کاستی توجه و نقص توجه هستید , بگیرید و یا بر روی رفتن و یا روی رفتن و یا روی رفتن و یا روی رفتن و یا رفتن به عنوان نشانه اختلال دو قطبی فکر کنید . به همین ترتیب , اگر شما در سازماندهی خود دچار مشکل هستید , همه چیز را از دست میدهید , به راحتی حواسشان پرت میشود .
نکته دیگری که ما در مورد تحریکپذیری به عنوان پرستار کودک و نوجوان میدانیم این است که ما درک میکنیم که تحریکپذیری میتواند چیزی باشد که میتواند بخشی از زندگی روزمره باشد , اما میتواند یک طیف را به یک طیف پاتولوژیک منتقل کند که در آن به آسیب رساندن به مدرسه یا پس از فعالیتهای مدرسه و اختلال در روابط همتایان خود منجر میشود . و آخرین بخش در این مورد این است که ما کودکان و نوجوانان هستیم , میدانیم که زمانی در زندگی وجود دارد , برای مثال با نوپا یا اوایل دوران بلوغ , که تحریکپذیری میتواند به عنوان بخشی از توسعه هنجاری برجستهتر باشد . و در این شرایط کار متفاوتی انجام میشود . ما درک میکنیم که این زمانها در طول زندگی , زمانی که فرد تلاش میکند مستقلتر باشد یا استقلال خود را تثبیت کند, ممکن است با تحریکپذیری بیشتری همراه باشد . اما زمانهای دیگری نیز وجود دارند که در آنها کمتر اتفاق میافتد و ما میخواهیم اطمینان حاصل کنیم که ما مراحل عادی رشد را به نشانه آسیب روانی در نظر نمیگیریم . پس باید در مورد آن فکر کنیم . پس فکر میکنم چیزی که باید بگویم این است که عصبانیت خود را نشان میدهد . ما در مورد این دو ویژگی فکر میکنیم . یکی از آنها این است که چگونه یک نوع ثابت در نوع پسزمینه وجود دارد . کودکان مبتلا به این بیماری به عنوان بدخلق و یا به راحتی آزرده میشوند و یا در حالت منفی به راحتی عصبانی میشوند . و این میتواند یک مشکل برای گروه همسالان خود باشد و یا در واقع میتواند باعث شود کودکان دیگر بتوانند از تعامل با چنین کودک اجتناب کنند زیرا آنها همیشه احساس میکنند که در پوسته تخممرغ راه میروند چون این نوع از آنها منفی و آسان است . ویژگی دیگر که واقعا ً جالب توجه است این است که آنها این نمایشها و یا فلاشها خشمی را دارند که در آنها منفجر میشوند . این ممکن است انفجارهای کلامی و بیشتر نگرانکننده باشند, انفجارهای فیزیکی که واکنشهای بسیار بیش از حد را به درخواستها نشان میدهند که والدین آنها را میسازند و یا رویدادهایی که به شیوهای که کودک امید دارد یا نا امیدی که آنها با آن مواجه هستند , از زندگی عادی است . و این نوع انفجارها اغلب مستلزم تخریب اموال در کودکانی هستند که به ما مراجعه میکنند . ممکن است در نتیجه این طغیانهای عاطفی دوستان خود را از دست بدهند , واقعا ً تاثیر بسیار دراماتیک و منفی در زندگی کودک دارند . در واقع تعدادی اختلال وجود دارند که تحریکپذیری را نشان میدهند . گاهی اوقات مردم فکر میکنند که تحریکپذیری , نشانه تنها یک شرط است , اما ما درک میکنیم که تحریکپذیری , فقط یک چیز نیست . اگر فرد از انواع مختلف تشخیصی در راهنمای تشخیصی و آماری استفاده کند , مشاهده میشود که اختلالات اضطرابی وجود دارند , اختلالات رشدی وجود دارند , چیزهایی مانند اختلال کاستی توجه و بیشفعالی , همگی میتوانند تحریکپذیری را به عنوان ویژگیهای برجسته نشان دهند . بنابراین ما در مورد آن به عنوان یک تشخیص فکر نمیکنیم و باید واقعا ً به این الگو و انواع علائمی که در درک آن کودک و تحریکپذیری آن وجود دارند , فکر کنیم . من فکر میکنم چیزی که میخواهم مردم بدانند این است که تحریکپذیری خیلی شایع است و علایم خدشهدار شده آن بسیار رایج است . تحریکپذیری شدید تنها یک یا یک مشکل کوچک نیست , تحریکپذیری مزمن شدید آن چیزی است که میتواند منجر به مشکلات بزرگتر شود و من کمی بیشتر در مورد آن در چند لحظه صحبت خواهم کرد . توصیف و اندازهگیری آن دشوار است .