شناسایی نشانگرهای زیستی مفید و شاخص‌های رفتاری که تغییرات در طول مسیر بیماری را پیش‌بینی می‌کنند .
بهترین زمان برای رسیدگی به یک بیماری روانی , پیش از ظهور نشانه‌هایی است که زندگی روزمره را مختل می‌کند . مداخلات پیشگیرانه به نشانگرهای زیستی متکی هستند که توانایی پیش‌بینی شروع بیماری برای افراد , نه فقط جمعیت , در معرض خطر را فراهم می‌کنند . برای تحقق این امر , تحقیقات باید شاخص‌های زیستی و رفتاری را با ارزش پیشگویی بالا , در اسرع وقت , شناسایی کنند . جهانی را تصور کنید که در آن مجموعه مشخصی از آزمون‌های فیزیولوژیکی و / یا شناختی با حساسیت و ویژگی بالا برای ایجاد یک بیماری ذهنی و اشاره به یک مداخله موثر و متناسب نشان می‌دهد . برای اطمینان از این آینده , ما باید امروز برای شناسایی نشانگرهای پیشرفت بیماری در سطوح مولکولی , سلولی , مدار و رفتاری کار کنیم . برای اجرای این راهبرد از تحقیقات حمایت خواهد شد :
شناسایی عوامل خطر زیستی و محیطی اولیه و عوامل حفاظتی و مکانیسم‌های زیربنایی آن‌ها برای خدمت به عنوان اهداف مداخله جدید .
شناسایی نشانگرهای زیستی و ارزیابی برای پیش‌بینی شروع بیماری و پاسخ مداخله در جمعیت‌های مختلف .
اهداف استراتژیک
هدف استراتژیک , برداشتن گام‌های بعدی در طیف تحقیق برای شناسایی مداخلات پیش‌گیری و درمانی بهتر و هماهنگ کردن چنین مداخلات به فرد است .
اهداف استراتژیک : تلاش برای پیش‌گیری و درمان
شکی نیست که ما به پزشکی بهتری برای بیماری‌های روانی نیاز داریم . تظاهرات اخیر نشان می‌دهد که چگونه بیماری‌های روانی یک منبع اصلی ناتوانی هستند , با وجود افزایش مداوم در استفاده از درمان‌های دارویی , ناتوانی در حال افزایش است. با وجود این که بسیاری از داروهای موفق تجاری برای اضطراب , افسردگی و روان‌پریشی وجود دارند , اما تغییرات زیادی از ترکیبات موجود در آن‌ها وجود دارد . برای بسیاری از چالش‌های جدی بالینی مانند اختلال استرس پس از ضربه , علایم اصلی اتیسم , اختلالات شناختی اسکیزوفرنیا , و علایم بی‌اشتهایی روانی , به طور کلی داروهای موثر وجود ندارد . اخیرا ً در توسعه مداخلات روانی اجتماعی , پیشرفت مهمی در این شرایط چالش برانگیز به عنوان اختلال شخصیت مرزی و بی‌اشتهایی روانی مطرح شده‌است . با این حال , حتی موثرترین مداخلات روان‌درمانی , مانند درمان شناختی رفتاری برای اختلالات خلقی و اضطرابی , برای همه کار نمی‌کنند . یک مسیر موفق برای درمان‌های بهتر نیازمند تشخیص دقیق , اهداف معتبر , استراتژی‌هایی برای فردی سازی و ساز و کار برای مداخلات مقیاس گذاری برای تاثیر گسترده است .
تشخیص دقیق ‌تری از این پروژه خارج می‌شود . با توجه به مطالعه علمی بیماری‌های روانی در یک روش تلفیقی و تلفیقی , ما مسیری را به سوی آینده‌ای هدایت می‌کنیم که در آن معیارهای ژنتیکی , عصبی , فیزیولوژیکی و رفتاری , اساس تشخیصی خاص و اختصاصی را تشکیل می‌دهند . طبقه‌بندی مبتنی بر طبقه‌بندی باید شناسایی و تایید نشانگرهای زیستی را برای زیرگروه‌های بیماری روانی و پاسخ به مداخلات خاص تسهیل کند . این قبیل نشانگرهای زیستی را به عنوان یک سیستم بهتر مراقبت در نظر می‌گیرد که در آن‌ها ارائه دهندگان مراقبت , ابزارهای عینی لازم برای تشخیص , درمان و پایش را به طور سیستماتیک دارند . اگر موفق باشید , ما نه تنها مقوله‌های فعلی مانند اختلال افسردگی اساسی را به چندین زیرمجموعه که نیاز به درمان‌های مختلف دارند , شناسایی می‌کنیم , بلکه ابعاد آن را نیز شناسایی می‌کنیم که ممکن است توسط مداخلات جدید مورد بررسی قرار گیرند .
منبع سایت

شنبه 20 بهمن 1397
بؤلوملر :